بسم الله الرحمن الرحیم
سپاسگزاری: خانمها ربابه سلمانی، فهیمه سادات رحیمی، زهرا میرعلی و جناب آقای محمد رضا میرعلی
مقدمه
در این مطلب به تعدادی از لغات و اصطلاحات مورد استفاده بیداخویدی ها می پردازم. .چند نکته قابل توجه است.
اول اینکه لهجه بیداخویدی ها با یزدیهای ساکن شهر یزد مقداری تفاوت دارد. این تفاوت را می توان در دو مورد دانست. اول اینکه یزدیهای ساکن شهر یزد مقداری آهنگین صحبت می کنند و بعضی کلمات یا حروف را کشیده تر بیان می کنند. مورد دوم تفات در تعدادی از لغات مورد استفاده می باشد.
دوم اینکه لغات مورد کاربرد بیداخویدی ها که با یزدیها و دیگر فارسی زبانان متفاوت هستند به چندین شکل هستند. تعدادی از آنها شکل تغییر یافته همان کلماتی است که در زبان فارسی امروزه بکار می رود. مانند "اُو" به جای " آب" و "عامو" به جای "عمو". تعدادی از لغات دیگر ، لغاتی هستند که در گذشته مورد استفاده فارسی زبانان بوده است و بر اثر مرور زمان و تغییرات فرهنگی ، اجتماعی در شهرها دیگر استفاده نمی شود و یا کم استفاده می شود ، ولی در بیداخوید کاربرد آنها باقی مانده است. مانند فعل "هشتن" به معنای "نهادن" و "قرار دادن" . این کلمه را در اشعار و متون ادبی قدیمی می توان یافت. تعدادی دیگر از کلمات مربوط می شود به ابزارها و وسایلی که قدیم مورد استفاده بوده است ولی امروزه استفاده نمیشوند ، کم استفاده می شوند و یا گونه های جدید تر آن وسایل با نام تغییر یافته آمده است.مثلا " تُرُشبالا " که نوعی آبکش فلزی است. امروزه نام کلی آبکش را برای انواع آن بکار میبریم و نوع فلزی را آبکش فلزی می گوییم. در واقع تُرُشبالا کلمه دقیقتر و تخصصی تری برای آن است. و یا مانند کلمه "سبو" به معنای کوزه که بیداخویدی ها آنرا "سوبو" تلفظ می کنند.نشانه دیگر بر مرسوم بودن این کلمات در دوره ای خاص این است که تعداد زیادی از لغات را می توان لغتنامه های معروف فارسی پیدا کرد که در ادامه مطلب آنها را خواهید دید.
سوم اینکه سعی شده با استفاده از اطلاعات خودم و فضای اینترنت ، تا حدی ، بعضی از لغات و اصطلاحات توضیح داده شود که خالی از اشکال نخواهد بود. بنابراین عزیزان خواننده اگر اشکالی دیدند تذکر بدهند تا اصلاح شود.
لغات و اصطلاحات مورد استفاده بیداخویدی ها در چندین بخش ارائه می شود که بخش اول پیش روی شماست.
قاعده : گاف تصغیر
همانطور که میدانید در زبان فارسی با اضافه کردن حرف کاف به آخر بعضی واژه ها ، آنرا تصغیر می کنیم ( کوچک کردن ). به اصطلاح به آن "کاف تصغیر" می گویند. البته همیشه این کار برای کوچک کردن نیست مثلا سرخک ( بیماری ) و سنجاقک . در این کلمات قبل از حرف کاف ، حرکت فتحه می آید. حالا در بیداخوید ما به جای کاف ، از گاف استفاده می شود و قبل از حرف گاف ، حرکت ضمه ( ُ ) می آید. حالا چند مثال