بیداخوید

درباره روستای بیداخوید

درباره روستای بیداخوید

آخرین نظرات

لغات و اصطلاحات بیداخویدی ها -بخش 3

پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سپاسگزاری: از آقایان حاج سید جلیل رحیمی ، محمد رضا میرعلی .خانمها ربابه سلمانی ، مریم سادات رحیمی و  صدیقه سلمانی

 

فعلها و اصطلاحات

لَته چین: دوره گرد و دوره گردی . کسی که زیاد پرسه می زده است.

مُوَسِّری، مُوَسِّری کردن:  چانه زدن و جدل کردن در موضوعی

پاچه وَر روفته: به کسی می گویند که پاچه شلوارش را به بالا جمع کرده باشد.

پَنغور کشیدن:  با ناخن دست انسان یا پنجه حیوانات خراشیدن تن کسی ، پنجول زدن

  • ریشه: شاید تبدیل یافته پنجول کشیدن باشد.

 

کولوس کولوس کردن: صدای ناله سگ

سیخُگ کردن یا سیخُک کردن: با سیخ به یک حیوان زدن ، آزار دادن

تَفوندن: تکاندن

اُفتُو: آفتاب

کُنجَ لیا: نام محله ای در بیداخوید

  • ریشه: ( ؟) کنج عُلیا یا کنج علی ( کنج علی ها ( نام فردی ) یا کنج لای ( لای به معنای بین دو تپه )

مَلِّه بالا: محله بالا

کون غیلیزوک:  (سرسره بازی)

زَفت دادن: قرار دادن شی در جای مناسب به منظور نگهداری از آن

غُم کردن: خَم کردن

غِیور: قلدر ( معنای منفی دارد )

پَردِه رفتن آب: سر ریز شدن آب استخر را گویند.

میوه ها و خوراکیها

کودو: کدو

اُفتُو گردون: آفتاب گردان

شلغام: شلغم

زَردَک: هویج زرد

خیار شِنگ: خیار چنبر

هَکَل: قارچ

خیار: خربزه

مَسکِه: کره ای که از دوغ می گیرند

  • در فرهنگ معین: (مَ کِ) (اِ.) کره و چربی که از دوغ گیرند.

هُرُش: اولین شیر بزی که تازه زاییده

فِلّه: هرش جوشیده شده

  • در دهخدا: [ ف َل ْ ل َ / ل ِ / ف َ ل َ / ل ِ / ف ُل ْ ل َ / ل ِ / ف ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) شیر اول حیوان نوزاییده که چون بر آتش نهند منجمد شود و مایه ٔ پنیر گردد. آغوز. لبا. (فرهنگ فارسی معین ). زهک . لبا. آغوز. گورماست . ماک .

آب لُر: آب گرفته شده از پنیر ( در فرآیند تولید پنیر )

تَلف:  قره قوروت

  • در دهخدا: تلف . [ ت َ ] (اِ) ترف و قروت . (ناظم الاطباء).

سوروکُگ: نوعی نان است که با روغن و .. پخته می شود و در مراسم روز سوم  ختم فرد فوت شده بعنوان خیرات بین مردم پخش می شود.

متفرقه

پَر: گوشه چادر

اورا: آن ور

ایرا: این ور

تومبِه: تپه بزرگ

گِلیزون: قامه چوبی قدیم

آیینک: عینک

گُدار: گردنه .معبر بین دو تپه یا کوه

  • در فرهنگ معین: (گُ) (اِ.) معبر و گذرگاه در آب ، پایاب ، جای کم عمق رودخانه که می توان پهنای آن را بدون شنا کردن پیمود.

بوکَن: طویله ای با کندن  دامنه کوه یا تپه درست می شود.

دولَق، دولخ: گرد و غبار

  • ریشه: دولاخ --> دولخ --> دولق
  • در دهخدا: دولاخ . [ دُ / دو ] (اِ) غبار و گرد و خاک . (ناظم الاطباء). در تداول عامه ٔ جنوب خراسان دولَخ گویند.

کوروشه: محلی برای نگهداری گندم و غلات ساخته میشده است.

جودو: شیره درخت زردآلو یا بادام که بعنوان چسب استفاده می شده است.

چوغ: چوب

  • در فرهنگ معین: چوغ . (اِ) تلفظی از چوب در تداول مردم برخی از نواحی چنانکه عامه ٔ تهران . چوق . چوب .

اِسّاخ : استخر

تُلُفت ، تلفت چایی: تفاله، تفاله چای

مَلَزِه: کام بچه تازه بدنیا آمده.

ملزه کسی را با لغت یا کلمه ای برداشتن: اصطلاحا به کسی که حرفی را ( معمولا نادرست ، ناسزا... ) زیاد تکرا می کنند می گویند که مثل اینکه ملزه فلانی را با آن لغت برداشته اند و به این دلیل آنرا همیشه تکرا می کند.

تَقّا: سکویی کوچک کنار خانه ها یا در حمام که افراد روی آن می نشینند.

پاکَنِه: پله آب انبار قدیم

  • در فرهنگ معین: (کَ نِ یا نَ) (اِمر.) 1 - جای پا یا پله ای که در کاریز و قنات و مانند آن کنده باشند. 2 - جایی از تون که تونتاب برای تیز کردن آتش ایستد.

سَلاطون: سرطان

  • ریشه: سرطان--> سراطون --> سلاطون

دَرگاه: چهار چوب در

تخته پوس: پوست گوسفند یا بز که بعد از خشک شدن بعنوان فرش کوچیک ، پای اجاق و.. می انداختند

بالو: هواپیما

کَمَر: صخره ، تپه صخره ای

نسبتهای خانوادگی

مُمُو: مامان

دُویی: دایی

پیَر: پدر

 

مطالب مرتبط

لغات و اصطلاحات بیداخویدی ها -بخش 1

لغات و اصطلاحات بیداخویدی ها -بخش 2

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۱۴

نظرات  (۳)

سلام وقت بخیر
ممنون از سایت خوبتون بابت معرفی

من از شهر دیگه ای به یزد مامور شدم ظاهرا روستای شما بسیار زیباست آیا امکان اقامت برای مدت چند ساعت به همراه خانواده در گوشه ای دنج و سرسبز (عمومی) پیدا می شه.

ممنون اگه راهنمایی بفرمایید.

پاسخ:
سلام علیکم
ممنون از لطف و حضور شما.
متاسفانه به دلیل خشکسالی چندین ساله و عوامل دیگر ، روستا خیلی سرسبز نیست و با کمبود آب مواجه هست. از نظر خنکی هوا ، فکر کنم بیداخوید  توی یزد معروفه. در موردی که فرمودید من پرسیدم ( خودم مقیم روستا و یزد نیستم )تنها  جایی که آب  داره و میشه استفاده کرد ، چشمه اصلی روستاست، نمیدونم الان چقدر سرسبز باشه. البته اونجا سرویس بهداشتی نداره.آدرسش هم ابتدای روستا ، به اولین ساختمانهای روستا که رسیدید ، سمت چپ.اگر از کسی بپرسید که بهتره.  امیدوارم که اگر تشریف بردید خوش بگذره.
به نام خدا
ممنون از ثبت این اصطلاحات
پاسخ:
سلام علیکم
ممنون از حضور و لطف شما
دوست عزیز این کلمات را فقط اهالی روستا میتونن بخونن. با اینکه حرکاتی را اعمال کردید ولی کامل نیست. ضمنا معنای بعضی کلمات کامل نیست مثلا بوکن فقط برای طویله نبوده و به عنوان انبار و ... نیز استفاده میشده. موسری موضوعی شما ذکر کردید کامل نیست. اصرار تخفیف در معامله درست تره فکر کنم.
پاسخ:
سلام علیکم
ممنون از لطف و حضور شما.
در مورد تلفظ کلمات درست می فرمایید، بیشتر شنیداری هست اما بصورت نوشتاری بهتر از این مقدور من نبود . البته توضیحات کمی در بخش یک لغات و اصطلاحات در مورد تلفظ صحیح بعضی کلمات و حروف آمده است. در مورد معانی کلمات هم ترکیبی از فهم خودم ، پرسش از دیگران و جستجو در اینترنت رو بیان کرده ام و قطعا کامل نیست و با نظرات شما عزیزان تکمیل خواهد شد.
 با تشکر مجدد از شما .موفق باشید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی